استمناء اسارت جسم و روح

استمناء اسارت جسم و روح

امام علی - علیه السلام - فرمود: کسی که در راه فرمانبرداری از خدا و دوری از نافرمانی او با نفس خویش مبارزه کند، نزد خدای سبحان منزلت شهید را دارد
استمناء اسارت جسم و روح

استمناء اسارت جسم و روح

امام علی - علیه السلام - فرمود: کسی که در راه فرمانبرداری از خدا و دوری از نافرمانی او با نفس خویش مبارزه کند، نزد خدای سبحان منزلت شهید را دارد

فریب شهوت نفس و راه مقابله با آن

خطرات شهوت نفسانی

امام باقر (علیه السّلام) فرموده اند: طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است جز آنکه در بین مردم کسانی هستند که این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیا و تنزّه مهار کرده اند. موقعیکه نفس متجاوزت ، تو را به گناه می خواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرت زا نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس و از گناه خودداری کن، اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین نظر افکن شاید از حکومت بشری و افکار عمومی شرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارتت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری خود را از صف انسان ها خارج بدان و در عداد بهائم و حیوانات به حساب آور.

منبع :مستدرک2،ص287

 

تنبیه نفس سرکش

مولایمان علی علیه السّلام که خود امام المتّقین است در شمارش صفات اهل تقوا برای همّام که تشنه آشنایی با این اوصاف است به این فراز از خطبه رسیده و می فرمایند:

«یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبّ». روز را به شب می رساند در حالتی که (از امری ترسناک) دوری نموده و احتراز می جوید و شب را به صبح می رساند در حالی که شادمان است، دوری و پرهیزش از غفلت، و شادمانى او به خاطر فضل و رحمتى است که به او رسیده، هرگاه نفس او در انجام وظائفى که خوش ندارد سرکشى کند او هم از آن چه دوست دارد محرومش مى‏ سازد.

احتراز از غفلت و شادمان از فضل و رحمت

«یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ». روز را به شب می رساند در حالتی که (از امری ترسناک) دوری نموده و احتراز می جوید و شب را به صبح می رساند در حالی که شادمان است، دوری و پرهیزش از غفلت و شادمانى او به خاطر فضل و رحمتى است که به او رسیده.

«حذر» در لغت به معنای: دورى کردن و احتراز از چیز ترسناک و هراس آور است.[١] اهل تقوا ساعات روز و شب را به خاطر ترس از غفلت و عواقبی که به دنبال دارد در حالتی سپری می کنند که دائماً از هر چیزی که موجب غفلتشان شود پرهیز نموده و دوری می کنند و نتیجه این پارسائی و مراقبه همان توفیق انس و الفتی است که با حضرت معبود پیدا می کنند و بازتاب آن در دنیا ذکر مدام و مناجات و خلوت شبانه ای است که خدای متعال ایشان را بدان راه داده و حلاوت و شیرینیش را به کامشان نشانده و در آخرت رضوان پروردگار و مجاورت با اولیاء اوست. لذا صبح می نمایند در حالتی که از فضل و رحمت بی انتهای پروردگار شادمانند. و دوباره روز آغاز می شود و ایشان در هراس از غفلت و محرومیّت از اُنس معبود، از هر آن چه بوی نسیان و غفلت دهد دوری می گزینند.

در این فراز از خطبه، امام علیه السّلام اشاره غیر مستقیمی به مقام خوف و رجاء متّقین می کنند زیرا «حذر» و «فرح» محصول خوف و رجاء هستند و به عبارت دیگر این ترس است که موجب پرهیز از امر ترسناک می شود، مثل پرهیز از نزدیک شدن به پرتگاه به خاطر خوف از سقوط به قعر آن، و در مقابل شادمانی، محصول امید به رضوان پروردگار و سعادتمندی است که از فضل و رحمت خداوند در درون انسان پدیدار می گردد.[٢] به گفته برخی از شارحین نهج البلاغه این پرهیز و شادمانی بنا به ظاهر عبارت امام علیه السّلام، اختصاص به زمان شب یا روز ندارد بلکه همان طور که پیش از این بیان شد چون حالت خوف و رجاء در اهل تقوا دائمی است به همین جهت پرهیز و شادمانی حاصل از آن دو نیز همیشگی می باشد[٣]، گرچه ظاهر این فراز از کلام حضرت شاید بیان گر این معنا باشد که حالت شادمانیِ حاصل از رجاء، به هنگام صبح و حالت پرهیز و حذر نیز در ساعات دیگر شبانه روز، ظهور و بروز بیشتری دارد.

غفلت بیماری هولناک

امّا غفلت چیست که این چنین اهل تقوا از آن در هراس هستند و دائماً مراقب اند تا بدان مبتلا نشوند؟! نگاه کوتاهی به روایات اهل بیت علیهم السّلام در این باب، پاسخ این مسئله را روشن می سازد. وجود مقدّس امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «الغفلةُ أضَرُّ الأعداءِ». غفلت بیش از هر دشمنی ضرر می رساند.[٤] در روایت دیگری از آن حضرت می خوانیم: «الغفلةُ ضَلالُ النّفوسِ و عُنوانُ النُّحوسِ». غفلت گمراهی جان ها و سرلوحه تمامی شومی هاست.[٥] همچنین می فرمایند: «ویلٌ لِمَن غَلَبَت عَلیهِ الغَفلَةُ فَنَسِیَ الرَّحلَةَ وَ لَم یَستَعِدَّ». وای بر کسی که غفلت بر او غالب شود و در نتیجه سفر (آخرت) را فراموش کند و خود را برای آن مهیّا نسازد.[٦]

همین سه روایت برای ترس و هراس اهل تقوا و پرهیز ایشان از غفلت کفایت می کند. چگونه از غفلت نترسند و حال آن که امام المتّقین آن را از هر دشمنی زیان بارتر، مایه گمراهی و سرلوحه تمامی شومی ها می داند و فرجام و نتیجه غفلت را فراموشی آخرت و به تبع آن عدم آمادگی برای این سفر خطیر می داند. گاهی لحظه ی کوتاهی غفلت از پروردگار برای شقاوت ابدی انسان کفایت می کند. مثل بعضی تصمیم های عجولانه ای که خدای متعال در آن لحاظ نمی شود و تمام عمر موجب حسرت و اندوه و گرفتاری برای خود و دیگران می گردد. با این حساب افرادی که از غفلت و تبعات آن ترسان و گریزان نیستند، بلکه می کوشند تا اسباب غفلت و سرگرمی را برای خود و اطرافیانشان فراهم کنند، به سرعت در مسیر گمراهی قدم برداشته و از حقیقت فاصله می گیرند و این رویه کاملاً با عقل و فطرت انسان مخالفت دارد، لذا در روایتی از حضرت امیر علیه السّلام آمده است: «الغفلةُ شِیمَةُ النَّوکی». غفلت خصلت افراد احمق و نادان است.[٧]

حضرت امیر علیه السّلام در عباراتی دل نشین و بیدار کننده افراد بشر را مورد خطاب خود قرار داده و با زبان استفهام، سعی در تشویق و بیداری ایشان از خواب غفلتی که در آن فرو رفته اند دارد. امام علیه السّلام می فرمایند:

ألا منتبهٌ‏ مِن رقدَتِهِ قَبلَ حینِ مَنِیَّتِهِ؟! آیا کسی نیست که از خوابش بیدار شود پیش از آن که زمان مرگش فرا رسد؟!

ألا مُستَیقِظٌ مِن غَفلَتِهِ قَبلَ نَفادِ مُدَّتِهِ؟! آیا کسی نیست که از غفلتش بیدار شود پیش از آن که مدّتش پایان یابد؟!

ألا عاملٌ لِنَفسِهِ قَبلَ یَومِ بُؤسِهِ؟! آیا کسی نیست که برای (موفّقیّت) خود کار کند پیش از آن که روز سختى و حاجتش فرا رسد؟!

ألا مُستَعِدٌّ لِلِقاءِ رَبِّهِ قَبلَ زُهُوقِ نَفسِهِ؟! آیا آماده شونده ای براى ملاقات پروردگارش نیست پیش از آن که جانش به در رود؟!

ألا مُتَزَوِّدٌ لِآخرتِهِ قَبلَ أُزُوفِ رِحلتِهِ؟! آیا توشه برگیرنده ای براى آخرت خود نیست پیش از آن که کوچ کردنش (از دنیا) نزدیک شود؟!

ألا تائِبٌ مِن خَطیئَتِهِ قَبلَ حُضُورِ مَنِیَّتِهِ؟! آیا توبه کننده ای از گناه خود نیست پیش از آن که مرگش حاضر شود؟![٨]

رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «عَجَبٌ‏ لِغَافِلٍ‏ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَجَبٌ لِطَالِبِ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ وَ عَجَبٌ لِضَاحِکٍ مِلْ‏ءَ فِیهِ وَ هُوَ لَا یَدْرِی أَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَمْ سَخِطَ لَه». عجب از شخص غافل در حالی که مورد غفلت قرار نگرفته و تمام امورش تحت کنترل است و عجب از طالب دنیا و حال آن که مرگ به دنبال اوست و عجب از کسی که دهان خود را به خنده می گشاید و حال آن که نمی داند آیا خدا از او راضی است یا ناخشنود است.‏[٩] آری اگرچه انسان از خدای متعال و گذر زمان و مرگ غافل است ولی باید بداند که خداوند شاهد و ناظر بر اعمال می باشد و زمان، خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته به سرعت می گذرد و هر نَفَسی که می کشیم یک گام به مرگ خود نزدیک و در آستانه سفر آخرت قرار می گیریم، قرآن کریم می فرماید: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ». حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالى که در غفلتند و روى گردانند.[١٠]

از آن جائی که هر چیزی علامت و نشانه ای دارد پس غافلان هم دارای نشانه هایی هستند که برای تشخیصشان می توان از آن علائم بهره برد. مِن جمله در مواعظ لقمان به پسرش آمده است: «یَا بُنَیَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلَامَةٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا ... لِلْغَافِلِ‏ ثَلَاثُ‏ عَلَامَاتٍ‏ السَّهْوُ وَ اللَّهْوُ وَ النِّسْیَانُ‏». ای پسرکم! برای هر چیزی نشانه ای است که با آن شناخته می شود و بر آن شهادت می دهد ... برای غافل سه علامت است: سهو (خطا از روی غفلت و نادانی) و لهو (سرگرمی و چیزی که انسان را از آنچه برایش لازم است باز می دارد) و فراموشی.[١١]

و حال ببین دنیای اطراف خود را که چگونه شیطان و ایادی او اسباب سهو و لهو و فراموشی را برای بنی آدم گسترده اند تا ایشان را از یاد خدا و مرگ غافل کنند. غافل شوند از این که: که هستند، کجا آمده اند، برای چه آمده اند و به کجا خواهند رفت؟ کمی دقّت در ابزار و وسائل سرگرمی و غفلت، ما را به این حقیقت رهنمون می شود. آن چنان غافل می شوند که برای انجام عمل صالح و طاعت پروردگار وقتی ندارند زیرا تمام زمان ایشان را اعمال باطل و دلخوشی های زود گذر دنیا پر کرده است. به همین جهت مولا امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «لا عَمَلَ لِغافِلٍ». هیچ عمل (صالحی) برای غافل نیست.[١٢] چه بسیار انسان هایی که شبکه های مجازی و ماهواره ای، سایت های اینترنتی و ... به طوری وقتشان را اشغال نموده که از صلاة و صیام باز مانده اند، مسلمانند امّا در رفتارشان اثری از آثار اسلام نیست، نه تلاوت قرآنی، نه مناجاتی با معبود، نه صله ارحامی و نه ... . چه خوب است بیداری انسان از خواب غفلت در این دنیا باشد که اگر بیدار نشد روز قیامت بیدارش می کنند ولی آن بیداری دیگر برایش سودی ندارد. به او از جانب ربّ العزّة خطاب می شود: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». تو از این صحنه (قیامت و دادگاه بزرگ الهی) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملًا تیزبین است![١٣]

تنبیه نفس سرکش

«إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبّ». هرگاه نفس او در انجام وظائفى که خوش ندارد سرکشى کند او هم از آن چه دوست دارد محرومش مى‏ سازد.

از آن جائی که شأن انسان متّقی چنان است که از گناه بدش می آید و در مقابل نسبت به حسنات عشق می ورزد، و از طرفی شأن نفس امّاره او خلاف این صورت بوده یعنی نسبت به حسنات مخالف است و گرایش به معاصی و گناه دارد لذا امام علیه السّلام می فرمایند اگر نفس متّقی در انجام عبادات و حسنات از او اطاعت نکند و در عوض تمایل به سیّئات داشته باشد، او خواسته نفس را اجابت ننموده و از او اطاعت نمی کند، بلکه او را وادار به خلاف خواسته اش می نماید و نتیجه آن است که متّقی با نفس خود به جهاد می پردازد زیرا می داند که نفسش دشمن اوست.[١٤]

جهاد با نفس

پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله لشکری برای جهاد اعزام کردند، وقتی بازگشتند حضرت به ایشان فرمودند: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ». آفرین به قومی که جهاد کوچک تر را تمام کردند و (اینک) جهاد بزرگ تر باقی مانده است. گفته شد: ای رسول خدا! جهاد بزرگ تر چیست؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس.[١٥]

سازش و تسلیم در برابر دشمن قسم خورده، از سستی هایی است که انسان را به ورطه هلاکت می کشاند. تنها راه نجات از دشمن مبارزه و مقابله با اوست. کنار آمدن با دشمن، خیال خامی است که توسّط شیطان در گوش انسان زمزمه می شود زیرا تا دشمن معاند به خواسته خود دست پیدا نکند از دشمنیش کوتاه نمی آید. قرآن کریم به رسول خدا می فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ». هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته ‏هاى آن ها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: هدایت، تنها هدایت الهى است و اگر از هوى و هوس هاى آنان پیروى کنى، بعد از آن که آگاه شده‏ اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.[١٦]

با این مقدّمه ای که بیان شد چگونه خواهد بود حالِ نفس امّاره ای که در روایت دشمن ترین دشمنان معرّفی شده است. رسول گرامی اسلام فرمودند: «أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک». دشمن ترین دشمنانت نفسی است که بین دو پهلویت قرار گرفته است.‏[١٧]

مَثَلِ نفس انسان مَثَل اسب سرکشی است که اگر صاحبش مهار و عنان آن را محکم نگیرد، او را به ته درّه هلاکت پرتاب خواهد کرد. هر قدر با او کنار آیی، جری تر شده و در دشمنی خود کوتاهی نمی کند. امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرمایند: «لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِکُمْ‏ فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ». نفس هایتان را آزاد و رها نسازید که این رها بودن نفوس، شما را به راه های ظالمین می کشاند.[١٨] امام صادق علیه السّلام در باره مجاهده با نفس می فرمایند: «اجْعَلْ‏ قَلْبَکَ‏ قَرِیناً تُزَاوِلُهُ‏ وَ اجْعَلْ عِلْمَکَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجْعَلْ مَالَکَ کَعَارِیَّةٍ تَرُدُّهَا». قلبت را همراهی نیکو قرار ده که با او معاشرت می کنی و علمت را پدری قرار ده که از او تبعیّت می کنی و نفست را دشمنی قرار ده که با او جهاد می کنی و مالَت را مثل عاریه ای قرار ده که آن را (به صاحبش) باز می گردانی.[١٩]

اهل تقوا با نفس خود به مبارزه برخاسته و هر گاه سرکشی های او را شاهد باشند برای تأدیبش اقدام می کنند و در این راستا او را از خواسته هایش محروم می نمایند. این تأدیب نفس در واقع یکی از مراحل «مرابطه» است و علمای اخلاق آن را در جای خود به تفصیل بحث کرده اند. مرابطه معنای وسیعی دارد که یک معنای آن: آماده باش و مراقبت همیشگى در برابر حملات شیطان و هوس هاى نفس سرکش است. برخی از علماء مثل ملّا مهدی و ملّا احمد نراقی برای مرابطه چهار مرحله و بعضی دیگر مانند فیض کاشانی تعداد مراحل را به شش مرحله رسانده اند که اصول این شش مرحله به همان چهار مرحله مرحوم نراقی باز گشت می کند.

مراحل مرابطه

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! (در برابر مشکلات و هوس ها) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید![٢٠] خدای متعال در قرآن کریم دستور به مرابطه (دفاع از مرزهای ایمان و مرزهای جامعه اسلامی در برابر تهاجم شیاطین انس و جن) داده است و برای تحقّق مرابطه مؤمن باید به محاسبه نفس خویش بپردازد پیش از آن که در قیامت مأموران الهی به حساب و کتاب اعمال او مشغول شوند که امام صادق علیه السّلام فرمودند: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا فَإِنَّ لِلْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ ثُمَّ تَلَا: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». به محاسبه نفوس خود بپردازید پیش از آن که (در دادگاه الهی) به حساب آن ها رسیدگی شود پس به درستی که قیامت پنجاه توقّف گاه دارد که هر کدام هزار سال به طول می انجامد، سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: در روزی که مقدارش هزار سال از سال هایی است که شما می شمارید.‏[٢١] آری اگر از محاسبه نفس در این دنیا کوتاهی کنیم آن وقت کسانی در قیامت پرونده اعمالِ رسیدگی نشده یمان را برّرسی می کنند که کوچک ترین گناهی را از قلم نمی اندازند و این کلام خداست آن جا که می فرماید: «وَ وُضِعَ الکِتابُ فَتَرَى المُجرِمینَ مُشفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیلَتَنَا ما لِهذَا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً الاَّ أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظلِمُ رَبُّکَ أحَداً». و کتاب [کتابى که نامه اعمال همه انسان هاست‏] در آن جا گذارده مى‏ شود، پس گنه کاران را مى ‏بینى که از آن چه در آن است، ترسان و هراسانند و مى‏ گویند: «اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته مگر این که آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالى است که) همه اعمال خود را حاضر مى ‏بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى ‏کند.[٢٢] همچنین می فرماید: «وَ نَضَعُ المَوازینَ القِسطَ لِیَومِ القِیامَةِ فَلا تُظلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ ان کانَ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ أَتَینا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبینَ». ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى‏ کنیم پس به هیچ کس کم ترین ستمى نمى‏ شود و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏ کنیم و کافى است که ما حساب کننده باشیم.[٢٣]

محاسبه اعمال که اصل در مرابطه است احتیاج به مقدّماتی دارد که پیش از محاسبه به عنوان پیش نیاز آن باید اجراء شود و همچنین بعد از محاسبه نفس هم باید یک سری اعمالی و رسیدگی هایی انجام داد تا محاسبه نفس مفید واقع شده و به ثمر بنشیند. مجموعاً تعداد مراحل مرابطه به ترتیب از قرار زیر هستند:

١-مشارطه ٢-مراقبه ٣-محاسبه ٤-معاتبه

١-مشارطه

دو شریک در معاملات پیش از آن که وارد معامله ای شوند با هم صحبت می کنند و شرط و شروط خود را بیان می نمایند، مَثَلِ عقل و نفس انسان نیز چنین است. نفس برای عقل مانند شریک یا غلامی است که برای عقل کار می کند. لذا در ابتدا باید عقل شرایط و دستورات کاری نفس را مشخّص نموده و به او القاء تکلیف کند. در واقع عقل در مسیر آخرت حُکم تاجری را دارد که سودش در تجارت اخروی خود تنها تزکیه نفس است. خدای متعال می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها». که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده * و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.[٢٤]

هر لحظه از لحظات عمر انسان گوهر نفیسی است که هیچ عوض و جایگزینی ندارد که با آن می توان گنجی از خیزینه های بی انتهای معرفت، محبّت و رضوان پروردگار را به دست آورد، پس به پایان رسیدن این فرصت ها در حالی که از آن ها استفاده نشده و یا در مسیر هلاکت و گمراهی به کار گرفته شده باشد، خسران عظیمی است که دیگر قابل جبران نخواهد بود. پس هنگامی که صبح را آغاز می کنی، سزاوار است بعد از اداء فریضه صبح، ساعتی خلوت نموده تا با نفس خود به مشارطه بنشینی. پس به نفس خود بگو: من از حیث بضاعت جز این عمر کوتاه چیز دیگری ندارم و اگر این بضاعت از دستم برود دیگر سرمایه خود را از دست داده ام. این روز جدیدی است که خدای عزّ و جلّ به من مهلت داده و این نعمتی است که از جانب او روزیم شده. اگر مرده بودم الآن از خدا عاجزانه طلب می کردم که حتّی برای یک روز مرا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهم. پس ای نفس! گمان کن از دنیا رفته ای و خدا دوباره به تو مهلت داده و بازگشته ای، پس بپرهیز از آن که این روز را ضایع و تباه سازی. سپس تمام وظایف اعضاء و جوارحت را برایش گوشزد کن و او را از سوء استفاده از این اعضاء در مسیر نافرمانی خدا بترسان و برحذر دار.

از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: «روز قیامت براى بندگان خدا در برابر هر روز از ایّام عمر، بیست و چهار مخزن به تعداد ساعات شبانه روز گشوده مى ‏شود، مخزنى را باز مى ‏کنند، مى ‏بیند پر است از نور و سرور، صاحبش با دیدن چنین صحنه ‏اى، خوشحال و شادمان مى ‏شود به حدّى که اگر شادى او را بین اهل جهنّم تقسیم کنند مات و مبهوت شده درد آتش را احساس نخواهند کرد، این مخزن همان ساعتى است که در آن‏ پروردگارش را اطاعت کرده بود. سپس مخزن دیگرى را مى‏ گشایند، مى‏ بیند تاریک است و گندیده و ترس ‏آور، صاحبش با دیدن این صحنه آن قدر ترس و زارى او را فرا مى ‏گیرد که اگر آن را بر اهل بهشت قسمت کنند، نعمت هایش بر آنان ناخوش مى‏ گردد، این مخزن همان ساعتى است که در آن معصیت و گناه مرتکب شده بود. سپس مخزن سوّمى را باز مى ‏کنند، مى ‏بیند خالى است، نه او را مسرور مى ‏کند و نه غمگین. و این همان ساعتى است که وى در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایى مشغول بوده است، در این جا او را تأسف و پشیمانى فرا مى‏ گیرد که چرا چنین لحظاتى را از دست داد در حالى که مى ‏توانست آن را پر از حسناتى کند که به وصف نیایند و آیه شریفه قرآن نیز رساننده همین معناست، آنجا که مى ‏فرماید: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ‏»، آن روز، روز پشیمانى است.[٢٥]

پس به نفس خود بگو: اى نفس! بکوش تا مخزن ‏هاى ساعات امروز را آباد ساخته و آن را از گنج هاى بى ‏پایان پروردگار خالى نگذارى و مبادا کسالت و بطالت، تو را از درجات عالى باز دارد و در قیامت گرفتار حسرت گردی حتّی اگر چه داخل بهشت شوى، زیرا درد حسرت در درجات پائین بهشت با وجود درجات عالى نامتناهى که دیگران به آن دست مى‏ یابند بسیار سخت و طاقت فرساست.

٢-مراقبه

پس از آن که بنده در ابتدای روز با نفس خود مشارطه کرد و وظائف بندگیش را به او گوشزد نمود اینک زمان مراقبت از نفس فرا رسیده است. نفس امّاره دائم دستور به نافرمانی معبود می دهد و اگر افسار طاعت از دهانش بیرون رود صاحب خود را به هلاکت می کشاند، لذا تنها مشارطه اوّلِ روز برای به راه آمدنِ نفس کافی نیست بلکه دائماً نیازمند مراقبت و محافظت است تا هر گاه خواست دست از پا خطا کند، افسارش را کشیده و او را به راه آورد. نفس اماره به طور کلّی از سه حال خارج نیست: ١- یا مشغول طاعت و عبادت است که در این حالت باید مراقب او بود تا با نیّت فاسد و غیر الهی موجب فساد آن عمل عبادی نگردد و یا به هر دلیلی باعث از بین رفتن حضور قلب در آن عبادت نشود، چنان که سیّد رُسُل صلّی الله علیه و آله به اباذر فرمودند: «یا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ‏، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) یَرَاک».‏ ای اباذر! خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی، پس گرچه تو او را نمی بینی امّا همانا او تو را می بیند.[٢٦]

٢- یا گرایش به گناه و نافرمانی دارد که در این صورت سریع باید با یاد خدا و این که پروردگار متعال شاهد و ناظر بر تمامی اعمال انسان است (الَمْ یَعْلَمْ بِانَّ اللَّهَ یَرى/آیا انسان نمی داند که خدا (تمام اعمالش را) مى ‏بیند؟[٢٧]- انَّ اللّهَ کانَ عَلَیکُم رَقیباً/ همانا خداوند مراقب شماست‏.[٢٨]) و همچنین یادآوری تبعات گناه و ضررهای بی شمارش او را از ارتکاب گناه بازداشت و اگر بنده را به گناه آلوده ساخت، سریع او را مجبور به توبه و انابه و جبران خطا نمود، ٣- و یا مشغول به امر مباحی می شود مثل غذا خوردن و یا خوابیدن، که در این مورد هم باید او را به انجام آدابی که در سنّت پیامبر اکرم و ائمّه هدی علیهم السّلام وارد شده است وادار نمود تا انجام مباح، مایه غفلت و حسرت روز قیامت و همچنین طمع نفس به ارتکاب گناه نگردد. به عنوان مثال پیش از شروع به خوردن غذا بسم الله بگوید و بعد از هر لقمه خدای متعال را با گفتن الحمدلله شکر گوید، دست ها را پیش از خوردن غذا و پس از آن بشوید، با نمک طعام را آغاز نموده و با آن غذا را تمام کند، تنها به غذای خود نگاه کند و از نگاه به غذاخوردن دیگران بپرهیزد و ... .

٣-محاسبه

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ * وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ». اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا براى فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است! * و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن ها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد، آن ها فاسقانند.[٢٩]

کسانی که خدای خود را فراموش ننموده و دغدغه اطاعت از فرامین او را دارند، پیوسته به بررسی رفتار و کردار و اعتقادات خود می پردازند تا ببینند برای آخرت خود و حضور در دادگاه عدل الهی چه چیزی را پیش می فرستند و این یعنی محاسبه نفس.

همان طوری که در ابتدای روز با نفس خود تکالیفش را مشارطه می کنیم، باید در پایان روز یا پیش از خوابِ شبانه هم ساعتی را برای حساب و کتاب نفس اختصاص دهیم همچون تاجری که هر سال با شریک خود به حساب و کتاب سالش می پردازد تا سود و زیان معاملاتشان و سهم هر کدام را بررسی کنند. در حدیثی از رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا کَانَ عَاقِلًا أَنْ‏ یَکُونَ‏ لَهُ‏ أَرْبَعُ‏ سَاعَاتٍ‏ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَأْتِی أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِینَ یُبَصِّرُونَهُ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ». عاقل چون عاقل است سزاوار است که در طول روز چهار ساعت داشته باشد (یعنی ساعاتی از طول روز را به این چهار کار اختصاص دهد): ساعتی برای مناجات با پروردگار خود و ساعتی را برای محاسبه نفس و ساعت دیگری را نزد اهل علم برود، آن عالمی که بر بصیرتش نسبت به امور دینی بیفزاید و او را نصیحت کند و ساعت دیگری را برای لذّت های دنیائی در حلال و آنچه زیبا و زیبنده است قرار دهد.‏[٣٠]

مرحوم ملّا احمد نراقی در شرح احوال بزرگان دین نسبت به محاسبه نفس می نویسد: «بزرگان دین، و سلف صالحین، در محاسبه نفسِ خود، نهایت سعى و اهتمام را داشته ‏اند، به نحوى که این را از جمله أمور واجبه خود مى ‏شمرده ‏اند و در محاسبه با نفس خود از پادشاهِ خشمناک شدیدتر، و از شریک لئیم بخیل‏ تر و دقیق ‏تر بوده‏ اند. و چنین مى ‏دانستند که کسى که محاسبه نفس خود را دقیق ‏تر از محاسبه شریک و عامل خود نکند از اهل تقوى و ورع نیست بلکه یا اعتقاد به روز حساب ندارد و یا احمق است، زیرا عاقلى که اعتقاد به شداید عذاب آن روز و رسوایى و فضیحت و حیا و خجلت آن داشته باشد و بداند که محاسبه نفس در دنیا آن را ساقط مى ‏کند یا سبک تر مى ‏سازد، چگونه آن را ترک مى ‏نماید!».[٣١]

امام صادق علیه السّلام در باره ضرورت محاسبه نفس می فرمایند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ یُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ‏ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ خَیْراً [حَسَناً] اسْتَزَادَ اللَّهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ».‏ از ما نیست کسی که در هر روز به محاسبه نفسش نپردازد پس اگر کار خیر (نیکی) انجام داده از خداوند طلب زیادی کند و شکر او را به جای آورد و اگر عمل شرّی انجام داده از آن استغفار نموده و به سوی خدا توبه کند.[٣٢]

پس مؤمن متّقی در پایان هر روز باید دادگاهی برای نفس خود اقامه کرده و در آن دادگاه پرونده اعمال روزانه نفسش را بررسی نماید. باید به دقّت بنگرد آیا وظائف و شروطی را که در ابتدای روز با او طی کرده بود به درستی انجام داده یا افسار گسیخته و نافرمانی نموده است؟ زیرا نفس بسیار اهل خدعه و نیرنگ است و بسیار باید مراقب بود که فریب حیله های او را نخورد. اگر مطیع بوده او را به ادامه این راه تشویق کند و به او نتیجه روشنی را که در پی خواهد داشت مژده دهد و اگر نافرمانی و عصیان کرده نباید این طغیان مورد سهل انگاری و بی توجّهی قرار بگیرد بلکه باید برای این نافرمانی مورد تنبیه واقع شود تا در ارتکاب معصیت و عصیان دریده نشده و جری نگردد که این مطلب آخرین مرحله از مراحل مرابطه است که بیان آن خواهد آمد.

٤-معاتبه

معاتبه در لغت یعنی خشم کردن و کسی را مورد سرزنش قرار دادن، معاتبه نفس یعنی پس از آن که در محاسبه نفس پی به خیانت نفس و نافرمانیش بردیم از در مسالمت و سهل انگاری با او در نیامده و او را مورد سرزنش و خشم خود قرار دهیم.

مرحوم فیض کاشانی در باب معاتبه توضیحاتی دارند که خلاصه و چکیده اش از این قرار است: « بدان دشمن ترین دشمنانت نفسی است که بین دو پهلو داری. نفس طبیعتاً امر کننده به بدی، متمایل به شرّ و فراری از خیر، خَلق شده است و تو از جانب پروردگار مأموری تا او را تزکیه نموده و به راه آوری و با زنجیر های فشار و اجبار او را در برابر عبادت پروردگارش تسلیم سازی و از لذّات و شهواتش (که حرام هستند) منع کنی و اگر در این مسیر با او از درِ اهمال و مسامحه وارد شوی هرگز بر او پیروزی نخواهی یافت. لازمه این سرسختی آن است که هر گاه او را در مقام طاعت، سست و نافرمان یافتی، او را مورد توبیخ و عتاب و سرزنش خویش قرار دهی تا با این روش امید آن رود که نفس امّاره منقاد گشته و مورد خطابِ [یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً/ اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته! * به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد] پروردگار قرار گیرد».[٣٣]

بنا به گفته علماء اخلاق معاتبه نفس دو مرتبه دارد:

(مرتبه اوّل): سرزنش نفس است. این که او را مورد خطاب قرار دهد و به خاطر این نافرمانی ملامت کند. مرحوم ملّا احمد نراقی در ملامت نفس جملات تأثیر گذاری دارد که فرازی از آن را من باب نمونه و ارشاد نفس بیان می کنیم: «اُف بر تو ای خبیث!

به غفلت تا به کی عمری چنین تنگ به منزل کی رسی پائی چنین لنگ

آخر اى دشمن خود و من! مرا هلاک ساختى و به ورطه شقاوت انداختى، عن قریب است که در درکات جحیم با شیطان رجیم معذّب به عذاب الیم خواهى بود. اى نفس امّاره خبیثه! بى ‏شرمى تا کى! و بى‏ حیایى تا چند! جهل و غفلت تا کجا! حمق و سفاهت تا چه حد! پیش روى تو بهشت و دوزخ آماده است و ناچار یکى از این‏ ها منزل تو خواهد بود و نمى ‏دانى کدام است. نمى‏ بینى که ناگاه مرگ، بى ‏خبر مى‏ رسد و تا مى ‏نگرى فرصت از دست رفته است. مى ‏دانى که خداوند علیم بر امور تو مطّلع و آگاه است و با وجود این، در حضور او جرأت بر عصیان او مى ‏کنى؟! گرفتم که از عذاب او اندیشه ندارى و به رحم او امیدوارى، آخر حیا و شرم تو چه شد کسى را که امیدگاه توست هر روز در حضور او عصیان مى ‏کنى. اگر طعام لذیذى حاضر باشد که تو بسیار راغب به آن باشى و یک یهودى تو را خبر دهد که: زهر در آن طعام است ترک آن مى‏ کنى پس چگونه شد که قول خدا و پیغمبران مرسل او و گفته اولیا و حکما و علما در نزد تو از قول یهودى یا فاسقى یا طفلى کمتر است؟!».[٣٤]

(مرتبه دوّم): امّا مرتبه بعد از سرزنش، تنبیه نفس است که مولای متّقیان علی علیه السّلام به این مرتبه در این فراز از خطبه همّام که در شرح آن مشغول بحث هستیم اشاره فرمودند. برای نفس خدعه گر، میّال به شرّ و فرّار از خیر تنها ملامت کفایت نمی کند بلکه باید بعد از آن طعم تنبیه را به ذائقه اش چشاند تا در ارتکاب معصیت جرأت پیدا نکند. تنبیه نفس مخالفت کردن با خواسته اش و عکس آن عمل نمودن و جبران آنچه که به سبب نافرمانی اش از دست رفته است می باشد. اگر در انجام عبادات کوتاهی کرده باید او را به انجام عبادات بیشتر و قضای آن چه از او فوت شده مجبور کرد. اگر شکم از حرام و شبهه سیر کرده باید او را به رنج روزه تأدیب نمود و اگر در زکات مال و حق النّاس و رسیدگی به فقراء نافرمانی نموده باید در پرداخت حقوق مالی دیگران حتّی بیش از آن چه واجب است او را تنبیه نمود و همین طور است در باقی معصیت هایی که از او سر می زند. در واقع باید با جبر و تنبیه اسبِ چموشِ نفس، او را سر جای خود نشاند و کم کم رام کرد و الّا صاحب خود را به قعر عذاب خواهد کشاند.

دو عمل برای تشویق به مجاهده با نفس

امّا اگر جهاد با نفس امّاره مهمّ و ضروری است و بدون آن نمی توان راه سعادت ابدی و رضوان پروردگار را پیمود پس چرا بسیاری از مردم از این امر مهمّ غافل اند و به آن اهمیّتی نمی دهند؟! پاسخ این سؤال راحت طلبی نفس و سختی جهاد است. اساساً نفس انسان به دنبال خوشی ها و شهوات است و از سختی ها فراری می باشد. مجاهده با نفس زحمت دارد و به همین راحتی ها نمی توان وارد این عرصه و میدان شد. پس باید چه کار کنیم تا برای قدم گذاشتن در این مسیر تشویق شویم.

سه راه می تواند در این مسیر انگیزه و مشوّقی برای مجاهده با نفس باشد: ١-خوف از تبعات و نتیجه شومی که رها کردن نفس در پی خواهد داشت. سستی در تأدیب نفس تبعات فراوانی در دنیا دارد که ثمرات فاسد آن را در جوامعی که از دین و معنویّت فاصله گرفته اند مشاهده می کنیم و به تبع کردار دنیوی، تبعات اُخرویِ به مراتب بدتری هم خواهد داشت که در آیات و روایات اسلامی، زیاد از آن ها سخن به میان آمده است. ترس از ابتلاء به این مفاسد و مصائب خود می تواند نیروی محرّکی برای جهاد با نفس باشد. ٢- امید به ثمرات و فضائل جهاد با نفس. مرور و یادآوری آیات و روایاتی که در مدح جهاد نفس و بیان نتیجه روشن آن در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده است می تواند چراغ امید را در دل روشن کرده و انگیزه ای برای اقدام به این فریضه مهم باشد. ٣-مجالست با علماء و افرادی که بر اثر مجاهدت با نفس به مقامات عالیه الهی دست یافته اند و مواعظ ایشان و نشست و برخاست با آن ها می تواند بسیار در این مسیر مشوِّق، راهنما و قوّت قلبی برای انسان باشد. در این رابطه مطالعه احوال بزرگان دین و اولیاء خدا که پرچمداران جهاد نفس هستند و همچنین افراد متّقی و شهدائی که در عرصه جهاد نفس از ایشان درس های فراوان به جا مانده می تواند تا اندازه زیادی مأثّر باشد، چنان چه فیض کاشانی در این باره می نویسد: «فَعَلَیکَ إن کُنتَ مِنَ المُرابطینَ المُراقبینَ لِنَفسِکَ أن تُطالِعَ اَحوالَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ مِنَ المُجتَهِدینَ ... (یعنی:) اگر از اهل مرابطه و مراقبه هستی بر تو باد به مطالعه احوال مردان و زنانی که در جهاد با نفس تلاش کرده اند تا برای تو در این راه نشاط حاصل شود و بر حرص تو برای جهاد نفس افزوده گردد و بر حذر باش از این که به مردم زمان خود بنگری که «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ...». اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند[٣٥] ... ».[٣٦]

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

-------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

 [١]ترجمه مفردات راغب ج ١ ص ٤٦٠.[١]

[٢] منهاج ‏البراعة فی‏ شرح ‏نهج‏ البلاغة (الخوئی) ج ١٢ ص ١٤٢. [٢]

[٣] شرح ‏نهج ‏البلاغة (المجلسی) ج ٢ ص ٣٦٧. [٣]

[٤] غرر الحکم و درر الکلم ص ٣٥.[٤]

[٥] همان ص ٧٥.[٥]

[٦] همان ص ٧٢٧.[٦]

[٧] همان ص ٥١.[٧]

[٨] شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج ‏٢ ص ٣٢٨.

[٩] الأمالی (للمفید) ص ٧٥.

[١٠] سوره انبیاء /آیه ١ (ترجمه مکارم).[١٠]

[١١] الخصال ج ‏١ ص ١٢١.

[١٢] غرر الحکم و درر الکلم ص ٧٦٧.

[١٣] سوره ق /آیه ٢٢ (ترجمه مکارم).[١٣]

[١٤] منهاج ‏البراعة فی‏ شرح‏ نهج‏ البلاغة (الخوئی) ج ١٢ ص ١٤٣.[١٤]

[١٥] الکافی (ط - الإسلامیة) ج ‏٥ ص ١٢.

[١٦] سوره بقره /آیه ١٢٠ (ترجمه مکارم).[١٦]

[١٧] مجموعة ورام ج ‏١ ص ٥٩.

[١٨] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص ١١٧.

[١٩] من لا یحضره الفقیه ج‏ ٤ ص٤١٠.

[٢٠] سوره آل عمران /آیه ٢٠٠ (ترجمه مکارم).

[٢١] الکافی (ط - الإسلامیة) ج ‏٨ ص ١٤٣.

[٢٢] سوره کهف /آیه ٤٩ (ترجمه مکارم).

[٢٣] سوره انبیاء /آیه ٤٧ (ترجمه مکارم).

[٢٤] سوره شمس /آیه ٩و١٠ (ترجمه مکارم).

[٢٥] آیین بندگى و نیایش (ترجمه عدة الداعی) ص ١٨٨.

[٢٦] الأمالی (للطوسی) ص ٥٢٦.

[٢٧] سوره علق /آیه ١٤.

[٢٨] سوره نساء /آیه ١.

[٢٩] سوره حشر /آیه ١٨ و ١٩ (ترجمه مکارم).

[٣٠] روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) ج ‏١ ص ٤.

[٣١] معراج السّعادة ص ٧٠١.

[٣٢] الزهد ص ٧٦.

[٣٣] المهجّة البیضاء ج ٨ ص ١٨٠.

[٣٤] معراج السّعادة ص ٧٠٢.

[٣٥] سوره انعام /آیه ١١٦ (ترجمه مکارم).

[٣٦] المهجّة البیضاء ج ٨ ص ١٧٩.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.